اگر روزی مشکلات‌مان در جامعه حل شود دیگر رمان خوب نخواهیم داشت

در این نشست سوسن شریعتی استاد دانشگاه تهران در سخنانی عنوان کرد: بعد از خواندن این رمان به این فکر کردم که چرا من را برای این نشست دعوت کرده‌اند؟ چون زن هستم؟ شاید. این بهانه خوبی است. شاید فکر کرده‌اند که من هم زنی هستم که تجربه غربت طولانی را داشته‌ام. این هم بهانه خوبی می‌تواند باشد. شاید هم به اینجا دعوت شدم چون زنی هستم که پس از ۲۰ سال مهاجرت، دوباره به ایران برگشته‌ام؟ شاید دعوت شدم چون فهمیدم هر جای دنیا بروم باز هم آسمان همین رنگ است.

وی افزود: آدم‌هایی مثل شخصیت‌های این رمان در دامان امثال من و شما بزرگ شده‌اند.  

شریعتی افزود: در این رمان سه زن از افق‌های طبقاتی مختلف را می‌بینیم که از قضا همگی درس‌شان تمام شده است؛ یکی مرفه است، یکی خوشبین است و یکی هم صاحب خانواده‌ای سنتی. هر سه آنها در طبقه مرفه شهری رو به بالا زندگی می‌کنند اما از نظر فرهنگی بسیار شبیه به هم هستند. اینکه به سینمای مدرن علاقه دارند و امثال کیشلوفسکی یا به شعرهای بوکوفسکی و موسیقی شوپن گاه گوش می‌دهند همه به ما می‌گوید که این سه هوس طور دیگر بودن و طور دیگر زیستن را در سر دارند و جهان بیرونی و دیروزی خود را بسیار کوچک می‌دانند. زندگی این سه زن در سه امکان خلاصه شده و موقعیت‌های آنها در این سه امکان است که آن را می‌سازد. این سه در واقع سه زن گرفتار در موقعیت‌های بی‌بازگشت هستند و ناچار از انتخاب و در نهایت نیز خود را در راهی بی‌بازگشت می‌بینند که در آن ناچار از انتخاب هستند؛ انتخاب میان افراد و آرزوهایشان، بین تنهاییها و رویاهایشان و یا بین عشق و آرزوهایشان.

این استاد دانشگاه ادامه داد: آزادی سه شخصیت زن داستان در برقراری ارتباط با محیط اطرافشان آنها را در موقعیت مخالفت با هم‌اکنون و همین جایشان قرار می‌دهد و نسبت آنها را با هم مغشوش می‌کند بر همین اساس بر این باورم که این رمان سعی دارد بگوید چرا آنها آنچه را که ندارند، دوست می‌دارند. به نظر من آنها به خاطر همین دوست نداشتن آنچه که دارند سلف ما هستند. در افسانه‌های یونانی نیز با شخصیتی به نام اروس مواجهیم که آنچه را که دارد نمی‌پسندد و زمانی که مطلوبش را به دست می‌آورد دیگر حس می‌کند انگیزه‌ای ندارد پس به دنبال کسب چیزی دیگر و افسوس برای نداشتنش می‌رود. این رمان برای من چنین حسی را داشت، حسی آکنده از کم بود و ملال و بر همین اساس نیز بحرانی که در الگوی زنانگی در آن مطرح می‌شد و تلاش این سه زن برای یافتن نقاط تکیه بیشتری که به دستش نمی‌آوردند، برایم جذاب بود.

نوید تولد یک نویسنده تمام عیار

در ادامه این نشست مصطفی مستور، نویسنده و عضو هیئت علمی جایزه ادبی جلال‌آل احمد نیز در سخنانی گفت: سالینجر جمله معروفی دارد که می‌گوید: وقتی از کتابی لذت می‌برم دوست دارم  نویسنده‌اش دوستم باشد تا تلفن را بردارم و با او درباره کتاب صحبت کنم. به نظر من کتاب خوب کتابی است که وقتی خواندیمش، بخواهیم با شخصیت‌های آن حرف بزنیم.

وی افزود: ادبیات زنان را نمی‌شود بدون توجه به موقعیت اجتماعی زنان توصیف کرد. من بر این باورم که موقعیت زنان در جامعه ما طی چند دهه اخیر بسیار بهتر شده است و تحصیلات و رسانه‌ها در زنان اشتیاقی ایجاد کرده‌اند که آنها را به سوی تحقیق سوق می‌دهد اما با این وجود کماکان نگاه مردسالار در سیاست و اجتماع  را می‌شود هنوز حس کرد.

مستور ادامه داد: از هم گسیختگی، منجر به ایجاد نوعی نارضایتی می‌شود که گوهر داستان را شکل می‌دهد. در این داستان هم عدم تعادل به خوبی لمس شده است.

این نویسنده در ادامه به مسائل اجتماعی زنان در جامعه ایرانی اشاره کرد و گفت: در طبقه متوسط ما دگرگونی‌‌هایی رخ داده است. سن ازدواج بالا رفته و تعدد فرزندان کم شده و کنترل مردها نیز به خانواده‌ها کمتر شده است در واقع نوعی فردیت بر زن حاصل شده و تفاوت اصلی میان داستان مدرن و سنتی نیز در برجسته بودن این فردیت‌ها و عبور نویسنده از صافی آنهاست. از سوی دیگر باید قبول کنیم که حساسیت زنان بیش از مردان است و به شکل طبیعی چیزهایی را می‌بینند که مردان قادر به دیدنش نیستند. این جزئی نگری یکی از ابزارهای خوبی است که نویسنده برای نوشتن در اختیار دارد و داستانش را با آن شکل می‌دهد. در این رمان نیز ما با چنین موقعیتی روبروییم. یک زن بیش از حد بر شوهرش تکیه کرده و دیگری از آینده‌اش تردید دارد و…

مستور افزود: در پاییز فصل آخر سال است بخش عمده‌ای از شخصیت‌ها بر پایه حدیث نفس شکل می‌گیرند و حرف‌هایی بسیار معمولی می‌زنند. در واقع آنها بخش‌های بیرونی ساده و پیش پا افتاده دارند اما وقتی به عمقشان می‌رویم متوجه می‌شویم که از قضا این افراد معمولی چقدر عمیق هستند.

وی همچنین افزود: من  در آثار داستان‌نویسان زن کمتر دیده‌ام که مطالب عمیق فلسفی یا دریافت‌های عمیق از زندگی مطرح شود اما در اینجا شاهدیم که نویسنده دریافت‌های خودش از زندگی را که واقعی است مورد توجه قرار می‌دهد. این رمان زبان روایت خوبی دارد و در تصویرسازی و تشبیه نیز بسیار موفق است. نویسنده زاویه دید هوشمندانه‌ای انتخاب کرده است. انتخاب اول شخص حرکتی بسیار مدرن برای داستان نویسی است. زمان حال قطعیت گذشته را ندارد و با تردید روایت می‌شود.

مستور تصریح کرد: تا همینجا نیز نوشتن رمان توسط خانم مرعشی که به گمانم روزی دوست داشتند موسیقی‌دان شوند بسیار امیدوارکننده است و نوید حضور یک نویسنده موفق به ادبیات ایران را می‌دهد. به نظرم اگر روزی مشکلات ما در جامعه ایران حل شود دیگر رمان خوبی نخواهیم داشت هرچند که زندگی بسیار خوبی خواهیم داشت.

پیمایش به بالا