خدا در مکتب دعایی امام سجاد(ع) منشاء همه آثار است نه نیروهای درون

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج علمی،پژوهشی و فناوری مازندران: دوازدهمین روز محرم الحرام مصادف با شهادت امام سجاد(ع) است. چهارمین امام شیعیان(ع) که از زیادت تضرع و نیایش به درگاه خداوند و سجده های طولانی اش به سیدالساجدین(ع) معروف شد و اثری ماندگار چون صحیفه سجادیه و رساله حقوق را از خود برجای گذاشت.

مباحث عمیقی که در مکتب امام سجاد(ع) بیان شده است عرفان اصیلی را معرفی می کند که بر آن شدیم در سالروز شهادت آن حضرت(ع)، در گفت وگو با یکی از عرفان پژوهان آن را بررسی کنیم. گفت وگوی ما با حجت الاسلام مظاهری سیف، رییس موسسه بهداشت معنوی را در ادامه می خوانید:

دعا در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) وجهه متفاوتی دارد، حضرات معصومین(ع) دعا را صرفا وسیله استجابت خواسته ها نمی دانند، ادعیه در سیره آنان راهی برای نزدیک شدن به خداست، با توجه به مقام دعا نزد آن بزرگواران و به ویژه امام سجاد(ع)، بر آن شدیم تا در آستانه شهادت چهارمین امام شیعیان(ع)، نظر شما را در رابطه با مکتب عرفانی امام سجاد(ع) جویا شویم. دیدگاه خود را در این رابطه برای مخاطبان ما بیان بفرمایید.

عرفان در فرهنگ چهارمین امام شیعیان(ع) و اساسا سیره اهل بیت (علیهم السلام) به گونه ای بوده است که خداوند در آن محور همه چیز محسوب می شود. تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی حضرات معصومین(ع) در ارتباط با خدا تعریف و هدفگذاری شده و بر اساس این رویکرد زندگی می کردند.

اما امروز وقتی از عرفان صحبت می کنیم مراد مجموعه ای از نظریه ها و مفاهیم عرفانی و منابعی است که این نظریه ها و مفاهیم را جمع کرده و ارایه می دهد؛ به همین دلیل عرفان را در دانشگاه ها و حوزه های علمیه به صورت علم می شناسند و برای آن کلاس تشکیل می دهند و استاد و شاگرد در این مباحث حضور یافته و این دانش را به نسل های بعدی منتقل می کنند.

امام سجاد(ع) این موضوع را در قالب دعا برجسته کرده اند به گونه ای که برای همه موارد از مسایل خانوادگی گرفته تا مسایل نظامی، مرزهای سرزمین اسلامی و امنیت آنها دعا دارند، یعنی تمام ابعاد مختلف زندگی را با دعا و در ارتباط با خدا و طلب توفیق از خداوند بیان کردند. می توانیم بگوییم حضرت سجاد(ع) نوعی عرفان عملیِ دعامحور را پایه گذاری کردند که پایه گذاری این سبک عرفانی در فرهنگ ائمه(ع) وجود داشته است و رسول خدا(ص)، حضرت امیرالمومنین(ع)، امام حسن و امام حسین(ع) ادعیه ای داشتند و دعاهایی از آن بزرگواران(ع) نقل شده است.

چرا امام سجاد(ع) برای روشنگری و بصیرت افزایی در جامعه و هدایت امت لسان دعا را برگزیدند؟

برای پاسخ به این پرسش مقدمه ای را عنوان می کنم؛ ضربه واقعه عاشورا به جامعه اسلامی به گونه ای بود که بسیاری را پشیمان و حالت ندامت را برایشان صدچندان کرد ولی حتی نمی توانستند این ندامت را بر زبان بیاورند. جریان هایی که برای ابراز این پشیمانی شکل گرفت متعدد بود که از جمله آنها می توان به «توابین» اشاره داشت که با وجود آنکه تعداد نفرات بسیاری بودند اما همه قتل عام شدند. این شوک های بزرگی برای جامعه آن زمان بود.

از طرف دیگری بیداری در جامعه رخ داده بود ولی فضا به شکلی بود که امکان عملیاتی شدن این بیداری و به پاخاستن فراهم نبود. همچنین، عوامل حکومت بنی امیه نیز متوجه شدند که اشتباه بزرگی را نسبت به واقعه کربلا داشتند و اگر بر جامعه سخت نگیرند حکومت از دستشان می رود در نتیجه خفقان ایجاد کردند هرچند که مدتی نگذشت که عباسیان جای آنها را گرفتند.

مساله دیگر این بود که برای امام سجاد(ع) از سوی حکومت بنی امیه محاصره اجتماعی ایجاد شده بود. از این جهت است که از حضرت(ع) مباحث متعددی که از شاگردان ایشان رسیده باشد نداریم. تنها کاری که امام(ع) قادر به آن بودند این بود که به مسجد می رفتند و در گوشه ای می نشستند و در قالب دعا بسیاری از مسایل را بیان می کردند که این ادعیه در قالب «صحیفه سجادیه» به دست ما رسیده است.

بنابراین، به طور کلی شرایط به گونه ای رقم خورده بود که حضرت سجاد(ع) به جای آنکه بتوانند مستقیما با مردم صحبت کنند، بسیاری از مباحث را در قالب دعا و مناجات با خدا و به صورت غیرمستقیم بیان می کردند.

امروز مکاتب و نحله های مختلفی شکل گرفته اند که همه دم از عرفان و معنویت می زنند، و متاسفانه در این روزگار جامعه ما نیز از خطرات این مکاتب در امان نبوده است، به نظر شما چگونه می توانیم مکتب عرفانی امام سجاد(ع) را در مقابله با این جریان ها به کار گرفت؟

قبل از اینکه بخواهیم راهکار ارایه دهیم بررسی علل این مساله که چرا عرفان اهل بیت(ع) در مقابل عرفان های کاذب آنچنان که باید شناخته نشده است، ضرورت دارد. قطعا عدم عرضه قابل قبول مکتب عرفانی و دعایی اهل بیت(ع) ضعفی شدید است که سبب شد جریان های آسیب زا رشد کنند. از طرف دیگر عرضه جذاب این عرفان های نوظهور سبب شد تا با وجود عدم محتوای غنی بتوانند عده ای را بفریبند.

در عرفان های کاذب دعا را با عنوان دعای مثبت می شناسند اما این رویکرد در واقع دعا نیست بلکه تلقین به نفس است. در عرفان های نوظهور همواره جملات تاکیدی و تلقینی بیان می شود در حالی که دعا در مکتب اسلام یعنی تضرع و احساس خضوع در برابر خالق. در دعای حقیقی با سوز و گداز از خداوند می خواهیم که از گره از مشکلات با بگشاید ولی دکان عرفان های کاذب تنها به دنبال یک سری جملات تلقینی برای فعال کردن نیروهای درونی هستند و این است تفاوت میان عرفان اهل بیت(ع) و عرفان دروغین.

در عرفان های نوظهور همواره عنوان می شود که مثلا نگویید من نمی خواهم بیمار باشم، من نمی خواهم فقیر باشم، چراکه بیان به صورت منفی سبب می شود که نیروهای درونی به سمتی جذب شوند که اتفاقا از آنها دوری جسته شده است، حال آنکه در حقیقت چنین نیست و این چنین وضعیتی تنها زمانی ایجاد می شود که اعتقاد و توکل به خداوند نباشد. این رویکرد آنان در واقع فقط تلقین به نفس است.

در مقابل، مکتب دعایی امام سجاد(ع) را می بینیم که برای زندگی معنوی تمام آنچه که نیاز است را بیان کرده، چون منبع و هدف این زندگی خداست در نتیجه در تمامی ادعیه امام سجاد(ع) از خداوند درخواست می شود که مثلا خداوندا بیماری را از ما دور کن، سلطه کفار را از ما دور کن و بسیاری از موارد دیگر که در اینجا هدف ذهن افراد نیست و خواسته از درون نیست بلکه از وجود پروردگار است.

بنابراین، ما با دعای حقیقی به خدای متعال و قدرت بی پایان او نزدیک می شویم و این مساله تفاوت میان عرفان های نوظهور و عرفان اهل بیتی و به ویژه عرفان در ادعیه امام سجاد(ع) است.شبستان/

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.

پیمایش به بالا